حيات مجازی
حيات و زندگي شهيد و جاودانگي او پس از شهادت به دلايل متقن مورد پذيرش و قبول انديشمندان مسلمان قرار گرفته است ولي در نوع اين زندگي وحدت نظر وجود ندارد و ديدگاه ها و نظرات مختلفي در کيفيت زندگي شهيد پس از شهادت ابراز شده است.
برخي از مفسران و صاحب نظران گفته اند: منظور از زندگي پس از شهادت اين است که نام شهيد زنده مي ماند و در اثر مرور زمان ذکر جميلش کهنه نمي شود .اين گروه حيات شهيد پس از شهادت را حيات مجازی دانسته اند يعني پس از مرگ نام نيک آنان باقي مي ماند و مردم از آنان به نيکي ياد مي کنند.
دلايل ردّ اين نظريه
اين ديدگاه مورد انکار برخي از مفسران از جمله مرحوم علامه طباطبايي قرار گرفته است .ايشان در ردّ اين نظريه چند دليل ارائه مي کند:
1. خرافي بودن
اول اينکه نوعي حيات گول زننده و نوعي توهم است که بدون شهادت هم دست يافتني است و با حق گويي خداوند در تضاد و تعارض مي باشد اگر شنيده شده که ابراهيم عليه السلام از خدا درخواست کرد :«واجعل لي لسان صدق في الاخرين» منظورش ذکر خير آيندگان نبود بلکه منظورش اين بود که دعوت حقه اش در انسانهای آينده نيز باقي باشد و لسان صادقش همواره گويا بماند ؛نه اينکه بعد از او ذکر خيرش را بگويند و بس.
اين سخن دل خوش کننده و باطل و وهم کاذب ،با منطق مردمي مادی و طبيعي مسلک ،جور در مي آيد ،برای اينکه تقدس را هم مادی مي داند و معتقداند وقتي انسان مرد بکلي باطل و نابود مي شود و اعتقادی به زندگي آخرت ندارند.
از سوی ديگر اينان احساس کردند که انسان بالفطره احتياج دارد به اينکه در راه امور مهمه قائل به بقاء نفوس و تأثرش به سعادت و شقاوت بعد از مردن ،بوده باشد ،چون رسيدن و ارتقاء به هدفهای بلند ،فداکاری و قرباني شدن لازم دارد،مخصوصاً هدف های بسيار مهم که بخاطر آن بايد اقوامي کشته شوند تا اقوامي ديگر زنده بمانند .و اگر بنا باشد هر کس بميرد نابود شود،ديگر چه کسي خود را فدای ديگران مي کندو چه داعي دارد کسي که معتقد به مرگ و فوت است ،ذات خود را باطل کند تا ذات ديگران باقي بماند ،نفس خود را از زندگي محروم کند تا تا ديگرا نزنده بمانند .لذايذ مادی را که مي توان از راه جور و ستم و زندگي جابرانه بدست آورد از دست بدهد ،تا ديگرا ن با داشتن محيطي عادلانه از آن لذائذ بهرمند شوند ؟ هيچ کسي چيزی را نمي دهد ،مگر اينکه چيز ديگری را بگيرد ،و اما دادن و نگرفتن و صرف نظر کردن بدون گرفتن ،کار عاقلانه ای نيست .هيچ عاقلي نيست که بميرد برای زندگي ديگران محروميت بکشد بخاطر بهرمندی ديگران.
فطرت انسان هرگز چنين معامله بي سودی را نمي پذيرد ،جوامع و افراد طبيعي مسلک و مادی ،اين فطرت را ندارد وچون اين معنا را نمي فهمند ،لذا مجبور شده اند برای دلخوشي خود اوهام و خرافاتي کاذب ـکه جز در عرصه خيال و وهم ،موطن ديگری ندارد ـ درست کنند .مثلاً مي گويند :آزاد مرداني که از قيد اوهام و خرافات رهيده اند،بايد خود را برای وطن و هر چيزی که مايه شرف آدمي است فدا کند تا به زندگي دائم برسند ، به اين معنا که دائماً ذکر خيرش در صفحه روزگار باقي بماند و برای رسيدن به منظور مقدس ،از پاره ای لذايذ خود اجتماع صرف نظر کند تا ديگران از آن بهره مند شوند و در نتيجه امر اجتماع و تمدن استقامت بپذيرد و عدالت اجتماعي برقرار گردد و آن که جان خود را دراين راه داده به حيات شرف و علاء برسد.
کسي نيست از ايشان بپرسد : وقتي شخص فداکار کشته شد و ترکيب مادی بدنش از هم پاشيد و جميع خواص زندگي را که از جمله حيات و شعور است از دست داد ،ديگر چه کسي هست که از زندگي شرف و علاء برخوردار و چه کسي هست که اين نام نيک را بشنود و از شنيدنش لذت ببرد ؟ و آيا اين حرف از خرافات نيست ؟
معبر
ادامه مطلب